پهلوانهای شاهنامه هم همین طور شاهنامهمیگرفته اند. این را همه چوخه کارها میگویند. آنها معتقدند پیشینه کشتی شان به روزگار باستان میرسد، روزگار رستم و سهراب و اسفندیار.
به کشتی گرفتن نهادند سر
گرفتند هر دو دوال کمر
خم آورد پشت دلیر جوان
زمانه بیامد نبودش توان
زدش بر زمین بر به کردار شیر
بدانست کاو هم نماند به زیر
«چوخه» همان «چوخا» ست و چوخا لباس نیم تنهای بوده است که روستاییها از پشم حیوانات خانگی میبافتند تا از سرما و آفتاب در امان باشند، درست مثل همین نیم تنههایی که حالا کشتی گیرهای چوخه کار میپوشند. چوخابافی هنوز هم در بخشهایی از کشور مرسوم است. البته چوخاهای امروزی به جای پشم بز و گوسفند، با الیاف کارخانهای بافته میشوند، اما همان استحکام قدیم را دارند. اگر استحکام نداشتند کشتی گیرها نمیتوانستند با کشیدن آن، فن هایشان را روی حریف پیاده کنند.
داورها در شروع هر رقابت، گره شالها را محکم میکنند. بعد، لبه پایین چوخا را برمی گردانند و پست سر چوخه کار از زیر شال، عبور میدهند و میکشند تا لبههای لباس چوخهکار جمع بشود. همین شال و همین لبهها محل اصلی اجرای فن هاست.
با سفت کردن شال، دو چوخهکار آماده اند تا با علامت داور، سرشاخ بشوند. آنها دستها را شال چوخای حریف سفت میکنند و زور میزنند تا بتوانند او را تکان بدهند و متناسب با وضعیت حریف، رویش فن اجرا کنند. دو چوخهکار خیلی زود گرم کار میشوند، عرق میریزند و هوای غبارآلود گود را نفس میکشند.
Read more